روزهایه اخریه میام اینجا سرکار

خیلی اذیت شدم

کلی هم خاطره دارم ازینجا

خیلی بزرگتر شدم

یه چیزیو خوب یاد گرفتم که بتونم با هر آدم نفهمی کنار بیام و انقدر شوکه نشم

که بتونم دووم بیارم با چرت و پرت گفتن مردمی که انگار از پشت کوه اومدن

و اینکه بتونم تو جایی که امکاناتش صفره و به پشمهای مبارکشون هم نیست کنارم بیام

جالبه نه؟

منی که انقد قانون مدار بودم الان جوری شدم که : هه، این که چیزی نیست :)

و مهمتر از همه یاد گرفتم قدر خودمو بدونم. قدر تلاشمو، قدر فهم و درکمو، قدر تواناهایی که این همه سال به دست اوردمو خودم نمیدیدم.

ببین آقای ج چیکار کردی باهام ...

سال دیگه پر شورتر. قوی تر. محکمتر. با انرژی تر و با اعتماد به نفس تر میرم سر یه کاری که لیاقتم تو اونجا بیشتر باشه.