پـــانـدای رنـــگـی

نگاهی متفاوت

۵ مطلب در شهریور ۱۴۰۱ ثبت شده است

لطفا بگذره

رزوهای بی‌نهایت سختی رو دارم می‌گذرونم.

تنهایی سخته تحمل کردنش.

اما دیشب داشتم فکر می‌کردم خدارو شکر اون مرحله شدید بحران تنهایی رو گذروندم.

وگرنه اتفای‌های خیلی بدی می‌افتاد برام.

دیروز از فرط استرس شدید بدنم بی‌حس شده بود.

یادم نمیره این روزهارو

یادم نمیره که خودم گند زدم به زندگیم.

چشام می‌سوزه از فرط بی‌خوابی و اشک

خدایا امروز به خیر بگذره قول می‌دم قول می‌دم آدم شم :((((

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • سمانه (رنگی)
    • پنجشنبه ۲۴ شهریور ۰۱

    روز پر خاطره

    امروز یه روز جالب بود برام 

    یه روز پر از خاطره

    گریه کردم. دعواش کردم. خندیدیم. غذا خوردیم. بحث کردیم. مشورت کردیم

    نمیدونم چرا انگار جواب خوبیهام رو خدا داده.

    برام عجیبه و قشنگ

    کاش که ادامه داشته باشه

    چرا همش ته دلم نگرانه

    امیدوارم همه نگرانی‌هام وهم و خیال باشه.

     

  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • سمانه (رنگی)
    • يكشنبه ۲۰ شهریور ۰۱

    حق و حقوق کارمندی!

    دیشب تا نزدیکهای ساعت 1 داشتم با همکارم صحبت میکردم.

    صحبت که نه داشتیم دست به یکی میکردیم بیایم بیرون ازینجایی که هستیم.

    کلی صحبت که چقدر اذیت شدیم و ارزش قائل نیستن برامون رئیس محترم و کلی معایبی که یه جا با هم داره frown

    حالا امروز قراره باهاش صحبت کنیم

    جالب اینجاست دوتاییمون هم روشو نداریم که با تحکم حرف بزنیم و حقمونو بخوایمlaugh

  • ۲ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • سمانه (رنگی)
    • جمعه ۱۸ شهریور ۰۱

    پیشرفت

    مامانم وضعیت روحیش اصلا خوب نیست

    طوری که واقعا احتیاج دارم یه دکتر روانشناس خانوادگی داشته باشیم که همیشه خونمون باشه تا رو همه‌مون کار کنه.

    آره در این حد بد

    در این حد وحشتناک

    دیشب که رسیدم از سرکار بی‌نهایت خسته و داغون. دیدم هیچ غذایی درست نکرده میگه منتظر شما بودم.

    من برای اولین بار ساکت موندم. چیزی نگفتم و با لباس بیرون شام درست کردم. تو دلم ولی غوغا بود.

    تمام سعیمو کردم غر نزنم

    و سربلند بیرون اومدم

    بابت این پیشرفت باید از خودم قدردانی کنم. 

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • سمانه (رنگی)
    • پنجشنبه ۱۷ شهریور ۰۱

    عشق؟؟؟!!!

    یکی هست که حالمو خوب میکنه

    یکی که دنیامو داره بزرگتر میکنه

    همونطور که تو ذهنم بود همیشه

    همونیه که همیشه میخواستم

    حسم بهش خوبه

    وجودشو لازم داشتم تو زندگیم

    اما چرا دارم عاشق میشم، چرا دلم همش تنگ میشه، چرا قلبم براش تند میزنه

    عجیبه

    من؟!laugh

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • سمانه (رنگی)
    • پنجشنبه ۱۷ شهریور ۰۱