پـــانـدای رنـــگـی

نگاهی متفاوت

۱۰ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

همینطور ادامه داره

هی می‌نویسم
هی پاک می‌کنم
هی می‌نویسم
هی پاک می‌کنم
هی می‌نویسم
هی پاک می‌کنم

چه فایده اینجا نوشتنم
  • ۱ پسندیدم
  • ۳ نظر
    • سمانه (رنگی)
    • جمعه ۲۸ دی ۹۷

    مهربونم

    مامانها وقتی تو خونه حالشون خوب نیست.

    آدم بدنش سست و بی‌حس می‌شه.

    فقط می‌خواد بشینه و هیچ کاری نکنه.

    امروز ازون روزاست ...

    خدایا هیچی هیچی جز سلامتی مامانم رو ازت نمی‌خوام.



  • ۴ پسندیدم
  • ۲ نظر
    • سمانه (رنگی)
    • پنجشنبه ۲۰ دی ۹۷

    this is us

    حدودا ۷ سالی میشه که سریال می‌بینم
    افتخار نیست اما خواستم بگم شاید یه ذره بتونم سریال خوب و بدو از هم تشخیص بدم.
    این سریال یعنی همون سریال this is us به نظرم دیدنش بد که نیست هیچ، خوب که هست هیچ، مفید هم هست.
    خواستم بگم دیدنش نگاهتون رو به خونواده‌تون عوض می‌کنه‌.
    اونقدری مفید هست که شمارو تغییر بده. دیدتون، اخلاقتون و حتی حرف زدنتون
    به‌ نظرم بیشتر حول تربیت بچه می‌چرخه اما توش می‌شه رفتار مناسب با همسر، والدین و برادر و خواهر هم دید.
    دو قسمت آخر نیم فصل ۳ رو گذاشتم وقتی ببینم که چند روز دیگه نیم فصل بعدی شروع میشه نگاه کنم.
    انقدر کشش دادم تا الان 😁
  • ۲ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • سمانه (رنگی)
    • چهارشنبه ۱۹ دی ۹۷

    از اهداف سال آینده 2

    تو سال جدید میخوام بیشتر یاد بگیرم

    هر چیزی رو که لازممه و یا هر چیزی رو که دوس دارم

    میخوام تا قبل سی سالگی از مغزم بیش از اندازه کار بکشم.

  • ۱ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • سمانه (رنگی)
    • سه شنبه ۱۸ دی ۹۷

    از اهداف سال آینده

    میخوام تو سال جدید بیشتر رو اخلاقم کار کنم

    کمتر عصبانی بشم

    داد نزنم

    حرف بد نزنم

    رو خشمم کنترل داشته باشم

    و سعی کنم قبل از عصبانیت خودمو کنترل کنم و آروم باشم.

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • سمانه (رنگی)
    • سه شنبه ۱۸ دی ۹۷

    تقدیر

    دیروز رفتم پیش یه بنده خدایی برای شروع یه کاری

    واقعا آدم می‌مونه چه جوری همه چی دست به دست هم میده تو رو یه جایی می‌رسونه که واقعا لازمته

    چقد احتیاج داشتم به اون حرفها

    ازم خواست یه بار بشینم با خودم فکر کنم که تا حالا چیکار کردم و دنبال چی هستم.

    گفت تا قبل چهل سالگی برو دنبال خواسته‌هات، چون چهل که بشی برمی‌گردی ببینی چی کار کردی و اگه به کوچیکترین خواسته‌هات بی‌توجه بودی تو چهل سالگی مثل پتک میاد رو سرت.


    جالب بود که ایشون استاد نویسندگی هم بودن.

    ازم خواست یکی از کلاسهاشو به عنوان مهمان برم اگه خوشم اومد ثبت نام کنم.


  • ۲ پسندیدم
  • ۲ نظر
    • سمانه (رنگی)
    • پنجشنبه ۱۳ دی ۹۷

    ببار

    و من همچنان در انتظار برفم
    اون پالتو کرمه که از قضا خیلی هم گرمه تو کمد داره خاک می‌خوره
    بعد من همش دارم پالتو قرمزه رو می‌پوشم.
    چشمام به آسمون خشک شد.
    هوا هم همش بین 4 تا 6 درجه می‌چرخه.

  • ۲ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • سمانه (رنگی)
    • پنجشنبه ۱۳ دی ۹۷

    داداش کوچیکه

    بهش میگم: انقد نگو دلم خوراکی می‌خواد، هی باعث میشی منم بخورم.

    میگه: عیبی نداره چاق بشی.

    میگم: نگو برای چی؟

    میگه: چون یه کم بیشتر ازت داریم.


    آخه داداش انقد باحال🙄

  • ۴ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • سمانه (رنگی)
    • شنبه ۸ دی ۹۷

    بدون عنوان

    کی جواب دل شکستنهای منو میده؟

    کی جواب بغض گنده‌ای که تو گلوم لونه کرده رو میده؟

    کی جواب قطره‌های اشکم که آروم نمی‌گیرنو میده؟

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • سمانه (رنگی)
    • جمعه ۷ دی ۹۷

    درس زندگی

    درسته که سختگیریهای بابام باعث شده تو زندگیم خیلی پیشرفت کنم.

    نه به خاطر اینکه خودی نشون بدم، بیشتر برای خودم بوده.

    اما قشنگ یه عقده بزرگ تو وجودم هست که یه بار بهم افتخار کنه. یه بارم شده بگه آفرین دخترم.

    همیشه تلاش کردم، همیشه سعی کردم بهترین باشم. خیلیها تو سن من هستن که اصلا تلاشی نمی‌کنن که بخوان به چیزی برسن.

    این درسی بشه برام که تلاش بدون نتیجه بچه‌م رو تشویق کنم. فقط تلاشش رو.


  • ۱ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • سمانه (رنگی)
    • يكشنبه ۲ دی ۹۷