بهم میگه لطفا کارها رو سرعت بدید
وقتی اصلا کسی جواب پیامهامو نمیده
من از خودم اطلاعات وارد کنم؟
بعضیا که کاراشون دست ماست به جای اینکه اونا دنبال ما باشن. من باید دنبالشون بدو ام :///
این وسط یکی هم زنگ زده به آقای رپیس که این خانم چرا همش پیام میده.
آی دلم میخواست جلوم اینو میگفتو ...
عاقبتش معلوم نبود چی میشد.
آقای رئیس همیشه میگه دوس دارم به خودتون متکی باشین
درسته یه وقتا ازش سوال میپرسم
اما سر کار ثبت شرکت شاید بیشتر از چند موردو ازش نپرسیده باشم.
همه رو خودم سعی کردم یاد بگیرم و جلو برم.
موندم چطور این موضوعو بهش بفهمونم 😐
ایستگاه مترو امام حسین همیشه یه بوی خوشمزهی غذایی میده
هر وقت در مترو باز میشه من قشششنگ میرم لارما. وقتایی که مامانبزرگ تهچین درست میکرد رو آتیش. آااااخ که چقد برام مزه داشت.
آره همیشه بوی اون غذا رو میده
یا شایدم من دیوونه شدم.
بگذریم
امشب که هندزفری تو گوشم بودو تو عالم خودم بودم. اشتباهی ایستگاه امام حسین پیاده شدم. بعد اصلا حواسم نبود تا اینکه بوی غذا خورد به دماغم فهمیدم اشتباه پیاده شدم. یهو پریدم تو قطار
اینجاست آدم پی میبره که حس بویاییِ زیاد همیشه بد نیست.
حس میکنم سارا شیرینترین شده
وقتایی که خودشو لوس میکنه و من حس میکنم لوسترینه تو دنیا، من این جور مواقع حس میکنم تو بهشتم🤗🤗🤗
مشغلهم چقد زیاد شده
خدایا یه کاری کن نزدیکت بشم
خواستم برم سرکار غیر از درآمد داشتنو چیزهای جدید یاد گرفتن، قصدم این بود یه خدمتی به مردم کنم. اونم از نوع فرهنگیش.
حالا حس میکنم ازت دور شدم.