سلام
بعد عمری اومدم بنویسم
حسش نبود
تازه دلم تنگ شده
خواننده هم فک کنم همون یه نفر باشه
خوانندة خاموش من :)
سلام
بعد عمری اومدم بنویسم
حسش نبود
تازه دلم تنگ شده
خواننده هم فک کنم همون یه نفر باشه
خوانندة خاموش من :)
آقای رئیس گیر داده میخواد منو مشاور حقوقی کنه
با این همه اشتباهایی که کردم و این همه ضررایی که خورده و این همه حرفایی که از متقاضیا شنیده
بازم کم نمیاره
عجیبه خب
چقد توان و تحمل داری تو مرد؟!
حسش کردم
امروز وقتی پنجره باز بود و باد میزد
باد بهاری
یکم زیادی زوده
عید و بهار و دوست دارم اما خدایا امسال متفاوت باشه
از تکرارای مداوم خسته شدم
اصلا میدانی چرا از کتاب خواندن لذت میبرم؟
چون با کتابها میتوانم همه جا بروم بدون آنکه سوار اتوبوس بشوم.
از کتاب زیر نور ماه شیشهای
ژاکلین وودسون
مرجم کیوان عبیدی آشتیانی
یک روز صبح بانویم (مادربزرگم) گفت:
لورل، مادربزرگ شدن کاری ندارد، همه میتوانند مادربزرگ بشنوند.
تمام کاری که باید بکنی این است که بچه دار بشوی و بعد صبر کنی تا بچههایت هم بچه دار بشوند، همین.
اما خانم شدن خیلی کار دارد.
از کتاب زیر نور ماه شیشهای
ژاکلین وودسون
مرجم کیوان عبیدی آشتیانی