یه وقتا به ذهنم میرسه وجودم چه فایده داشته
خدایا ببخش
نمیخوام کفر بگم
اما امروز 2 روز قبل از تولدم به این نتیجه رسیدم که برا چی هستم؟
خودت بیا پایین باهام صحبت کن
بیا بهم بگو که اشتباه میکنم.
که هستن کسایی که وجودم براشون مهمه
اگه مهمه پس چرا عذابم میدن؟
پس چرا منو نمیبینن؟
پ.ن: امیدوارم خانم منشی متوجه چشمای اشک آلودم نشه.
حالم خوب شد
بعد چند روز بلاتکلیفی
بعد چند روز بی حوصلگی و داغونی
الان تو همین لحظه حس میکنم بهترم
یه وقتا اینجوری میشم
خودم نمیدونم دارم چیکار میکنم. تکلیفم با خودم مشخص نیست. این جور مواقع هست که میزنم یه جایی رو داغون میکنم. همین موقعهاست که خرابکاری میکنم.😣
خدایا همیشه حواست بهم باشه. درسته یه وقتا فاصله میگیریم. اما من بندهام و تو خدایی.😢
ما تو خونمون یه نگهبان خواب داریم
شب چرا دیر میخوابی
صبح چرا دیر بیدار میشی
صبح چرا بیدار میمونی
و شب چرا زود میخوابی
خلاااصه
خواب راحت نداریم چون باید دائم مراقب باشیم.
گفتم ادامه داره عیدیای امسال نگفتم؟ :)))))))
یه کادو از طرف یه متقاضی مهربون
یعنی خود آقای رئیس هم تعجبش رو نشون داد.
من همچنان نیشم بازه :))))))
تو یکی از پستها دعا کرده بودم که امیدوارم سال متفاوتی باشه برام
متفاوت نبود
اما روز آخری که قرار بود برگردیم برام کاملا خاطره انگیز شد
رفتن به خونه بابابزرگ و و اتفاقهای بعدی
بی نهایت برام شیرین بود.
وای باورم نمیشه
داشتم پستهای قبلی رو میخوندم
رسیدم به این
خدایا تا حالا هرچی ازت خواستم بهم دادی
این یعنی خوبه یا بد؟
یکی بیاد روشنم کنه!
سال جدیده
یه مدلیه
هم حس بزرگونه پیدا کردم
هم دلم میخواد فقط استراحت کنم
هم کلی کار نکرده دارم
این وسط یه حس غریبی هم دارم که تا حالا بعد عید نداشتم
یه حس بلاتکلیفیه ناجور
حس اینکه قراره چی بشه