خب مثل اینکه هرچی میام اینجا مینویسم بهش میرسم.
لب تابو رسوندی
دوچرخه لطفا. تورو خدا
چند وقته حالم خوبه
همه چی خوبه
با خیلی چیزا دارم کنار میام.
خب مثل اینکه هرچی میام اینجا مینویسم بهش میرسم.
لب تابو رسوندی
دوچرخه لطفا. تورو خدا
چند وقته حالم خوبه
همه چی خوبه
با خیلی چیزا دارم کنار میام.
توی دو سه تا مطلب قبلی نوشته بودم گوشی میخوام زودتر خدایا برسون زودتر.
توی آذر اینا بود خدا رسوند.
از جایی که فکرشو نمیکردم رسید و هنوز هم به قول معروف تو کفش موندم چطور ممکن شد
و خدا میگه از جایی که فکرشو نمیکنید شمارو به آرزوهاتون میرسونم.
ممنون خدا جون
حالا بریم سراغ لب تاپ
ممنون که اینو هم میرسونی
امروز روز اول عید 1401 هست
هنوزم باورم نمیشه
اینکه چی باورم نمیشه بماند
یک سال گذشت و من دقیق نمیدونم چه تغییراتی کردم. چقدر بزرگ شدم.
امیدوارم سال خوبی باشه این سال
چون سال پیش اصلا خوب نبود
حتی تا روز آخر
اما امروز که اولین روز بود انگار با خودش آرامش اورده.
چون همه آرومیم.
امیدوارم ادامه پیدا کنه.
مینویسم اینارو که یادم بمونه
که یادم باشه چقدر برای چیزای بیارزش و با ارزش گریه کردم. ناراحت و ناامید بودم.
میام میخونم بعضی وقتا اینارو
میخونمو اشک میریزم برای تنهایی خودم.
دلم میسوزه برای دردهایی که کشیدمو کسی کنارم نبود.
میرم سر اصل مطب
گوشی میخوام چندوقته و پولش جور نمیشه
کلی دنبال کار گشتم این چند وقت اما هیچی به هیچی
امشب دیگه گریهام گرفت
گفتم خدایا من فقط در حال حاضر هیچی جز گوشی نمیخوام
مردم هزارتا چیزو با هم میخوان
یه گوشی دیگه چیزی نیست که من دارم براش زجه میزنم.
خدایا میشه برسونیش زودتر
آخر سال 99 نوشته بودم ایده خودم رو میخوام عملی کنم
خدارو شکر دارم خوب پیش میرم
پیج ماندسه
دو روزه رانندگی میکنم بدون کمک بابا و این بزرگترین آرزوم بوده. هزاران بار خوشحالم برای این
مامانم رو دارم با چنگ و دندون نگهش میدارم که خوب باشه. که خوب باشم
خیلی داره دووم میاره اینو با تمام وجودم حس میکنم فقط هم به خاطر من
خدایا کمکم کن
یه سال گذشته و هنوز کرونا نرفته
ماسک میزنیم
نه مثل پارسال اما رعایت میکنیم.
آرومتر شدیم همگی
لباسهای عیدمو خریدم. پارچه خریدم که مانتو بدوزم
چادر نماز آستیندار خریدم و این بهترین چیزی بود که تو این سال نصیبم شده.
حال دلم؟
آرومم در حال حاضر آروم
آها تا یادم نرفته
دقیقا دیروز ایده برند خودم اومد تو ذهنم و میخوام به امید خدا سال 1400 عملیش کنم.
اومدم بنویسم که چقد تو یه سال بزرگ شدم
چقد مشکلات جدید داشتمو با وجود غرغرها و گریه ها اما باز تونستم دووم بیارم
اومدم بگم من خیلی تغییر کردم.
خدایا این همه آدم تو این دنیا
دوستام
خانوادهم
من چرا هیچکی رو ندارم؟
من چرا الان هیچکی رو ندارم؟
صدامو میشنوی؟
یهو یادم اومد من یه وبلاگ داشتم
یه عمره اینجا نیومدم
دلم تنگ شده بود
البته یه وقتا دلم میخواست بیام بنویسم
اما از چی؟ از دردام؟
همون بهتر که نیومدم
بماند که تو این کرونایی بهترین استفاده رو کردم. بهترین استفادهای که کسی فکرشو نمیتونه بکنه.
و برای من بهترین بود.
خوشحالم
خوشحال