پـــانـدای رنـــگـی

نگاهی متفاوت

فراموش نکنیم خونه و خونواده یعنی آرامش

لطفا بیاید کاری کنیم که بچه هامون خونه رو دوست داشته باشن
درصد بیشتر تفریحاتشون رو با دوستانشون قرار ندن
خونه رو براشون لذت بخش کنیم
بزاریم با ما خوش باشن و ازین بابت خدا رو شکر کنیم.
خونه رو براشون مرکز آرامش قرار بدیم.
این فقط حرف دل من نیست ...
  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • سمانه (رنگی)
    • پنجشنبه ۲۸ بهمن ۹۵

    بیشتر کتاب بخوانیم

    وقتی یک کتاب هدیه می‌دهیم سالها قابل استفاده است و دهها نفر می‌خوانند و همیشه به عنوان یک سرمایه آگاهی بخش در کنار ماست. 

    کتابخوانی فقط روشی برای افزایش دانش نیست. کتابخوانی روحیه‌ها را صبورتر می‌کند، رواداری را بیشتر می‌کند، تمرینی است برای تمرکز فکر، قوه نطق ذهنی را به قوه نطق زبانی تبدیل می‌کند و مهم‌تر از همه، اختلال ارتباطی ما را درمان می‌کند. 

    ما با خویش، با همشهریان خویش، با هموطنان خویش، با نخبگانمان، با مردان و زنان بزرگ تاریخمان، با تجربه‌های پرهزینه گذشته جامعه‌مان و با مردمان جهان ارتباطی نداریم، ما دیالوگ نداریم. رسانه‌های تصویری امکان دیالوگ را از ما ستانده اند. ذهن ما فقط انبار داده‌ها و اطلاعاتی شده است که این رسانه‌ها بر روی ما می‌ریزند. ورود انبوه داده‌ها به ذهن ما قدرت تامل و هضم این داده‌ها را از ما گرفته است. کتابخوانی درمان همه این بیماریها است. 

    گاهی فکر می‌کنم یکی از عوامل رشد منطقی و علمی اروپاییان این بوده است که آن‌جا آسمانشان همواره ابری است و بیشتر مواقع بارش دارند و مردم مجبور بوده‌اند ساعت‌ها در خانه بمانند و همین زمینه را برای گسترش عادت به کتابخوانی در آنها فراهم آورده است.


     

    بیایید با جایگزینی کتاب به جای سررسید شروع کنیم. بیایید از همین تغییرات کوچک آغاز کنیم. استاد من می‌گفت فتح قله‌های بلند با گام‌های کوچک آغاز می‌شود. 


    برگرفته از یادداشتهای محسن رنانی

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • سمانه (رنگی)
    • چهارشنبه ۲۷ بهمن ۹۵

    می شه لطفا کتابای داستان بیشتر بخری؟

    اینجایی که من نشستم

    پرِ کتاب شعرِ

    اون سمت بیشتر کتابای فلسفیِ

    وقت بشه دوست دارم یه کم از همه‌شون رو اینجا بنویسم.

    نمی‌دونید چه لذتی داره غرق شدن تو این همه کتاب

  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • سمانه (رنگی)
    • چهارشنبه ۲۷ بهمن ۹۵

    پسر نرگس کی می‌آیی؟

    دیر گاهی‌ست که من در دل این شام سیاه

    پشت این پنجره بیدار و خموش

    مانده‌ام چشم به راه

    همه چشم و همه گوش

    مستِ آن بانگ دلاویز که می‌آید نرم

    محو آن اختر شب‌تاب که می‌سوزد گرم


    قسمتی از شعر شبگیر از آقای امیر هوشنگ ابتهاج

  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • سمانه (رنگی)
    • چهارشنبه ۲۷ بهمن ۹۵

    ولنتاین خود را چگونه گذراندید؟

    اومدم خونه بابام شیرینی خریده

    میگم این چیه؟

    میگه ولنتاین مبارک D:

    منو می‌گی، ترکیدما D:

    شبکه‌های مجازی با پدر مادرمون چه کردن؟ D:

  • ۱ پسندیدم
  • ۲ نظر
    • سمانه (رنگی)
    • سه شنبه ۲۶ بهمن ۹۵

    بهارِ زمستونی

    مثل اینکه هوا خیال نداره بهاری بشه
    بهارو میشه حس کردها
    اما سرما و بارون و برفش یه چیز دیگه میگه

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • سمانه (رنگی)
    • دوشنبه ۲۵ بهمن ۹۵

    کلاس آخر

    امروز کلاس آخر این‌دیزاین بود
    دلم برا بغلهای محکمشون تنگ میشه
    خدا کنه دوستیامون ادامه پیدا کنه

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • سمانه (رنگی)
    • دوشنبه ۲۵ بهمن ۹۵

    ایستاده در غبار

    قشنگ بود
    انگار کتابی بود مثل کتابایی که خوندم
    امیدوارم زندگی تمام شهدای مهم کشورمون رو به صورت فیلم در بیارن.
    یه جور تلنگر به همه‌ست. یه جور درسِ
    واقعا لذت بردم

  • ۰ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • سمانه (رنگی)
    • دوشنبه ۲۵ بهمن ۹۵

    خییییلی زود رفتید

    باورتون می‌شه؟ 

    بعضی وقتها خیلی دلم براتون تنگ می‌شه

    تنگ که نه، دلم پر می‌کشه

    کاش زنده بودید

    همیشه ازینکه دیدم دیگران مامان‌بزرگ و بابا‌بزرگ دارن حسودیم می‌شه

    من کوچیک بودم رفتین

    نزاشتین این طعم شیرین وجودتونو با تمام وجود حس کنم.

    جای خالیتون بدجوری حس می‌شه

    خدا رحمتتون کنه

  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • سمانه (رنگی)
    • جمعه ۲۲ بهمن ۹۵

    زرد مثل معصومه

    بعد از اتفاق دیروز به این پی بردم چقدر همه رنگ زرد رو دوست دارن و من خبر نداشتم.
    این همه مدت تو رنگ زرد رو دوست داشتی و من فکر می‌کردم شاید فقط تو دیوونه‌ای D:
    دارم سعی می‌کنم دوسِش داشته باشم. :))
  • ۰ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • سمانه (رنگی)
    • سه شنبه ۱۹ بهمن ۹۵