دیر گاهیست که من در دل این شام سیاه
پشت این پنجره بیدار و خموش
ماندهام چشم به راه
همه چشم و همه گوش
مستِ آن بانگ دلاویز که میآید نرم
محو آن اختر شبتاب که میسوزد گرم
قسمتی از شعر شبگیر از آقای امیر هوشنگ ابتهاج
دیر گاهیست که من در دل این شام سیاه
پشت این پنجره بیدار و خموش
ماندهام چشم به راه
همه چشم و همه گوش
مستِ آن بانگ دلاویز که میآید نرم
محو آن اختر شبتاب که میسوزد گرم
قسمتی از شعر شبگیر از آقای امیر هوشنگ ابتهاج