بعد از مامانم بیشترین وابستگیم تو خونه به داداش کوچیکهست.
داداش که چه عرض کنم، بچهم بوده
الان که بزرگ شده، شده پشت و پناهم.
همیشه کنارم بوده.
اما داداش بزرگه، شاید کاراش به چشم نیاد، اما همیشه حلم داده که پیشرفت کنم.
همیشه تو گوشم خونده تو باید تو زندگیت بهترین باشی.
بیشتر مواقع که به حرفش گوش ندادم. آخرش جوری شده که به حرفش رسیدم و به خودم گفتم کاش گوش میدادم.
دیروز داشتم برای دختر عمو جان یکی از اذیتهای بیشمار داداش بزرگه تو کوچیکیمون رو تعریف میکردم.
اینکه همیشه پشتی رو مینداختیم و روش میشستیم که مثلا تو اقیانوس گیر کردیم. بعد یهو میگفت وای کوسه. بعد منو حل میداد از پشتی میافتادم رو زمین و کوسه منو میخورد و من گریه و می کردم :)
سریه بعدی که ازم میخواست بازم میرفتم بازی میکردم:)
به همین سادگی:) به همین خنگی:)
در کل خواستم بگم هر اذیتی به یه خوبی ختم میشه.