رزوهای بینهایت سختی رو دارم میگذرونم.
تنهایی سخته تحمل کردنش.
اما دیشب داشتم فکر میکردم خدارو شکر اون مرحله شدید بحران تنهایی رو گذروندم.
وگرنه اتفایهای خیلی بدی میافتاد برام.
دیروز از فرط استرس شدید بدنم بیحس شده بود.
یادم نمیره این روزهارو
یادم نمیره که خودم گند زدم به زندگیم.
چشام میسوزه از فرط بیخوابی و اشک
خدایا امروز به خیر بگذره قول میدم قول میدم آدم شم :((((