عاشق وقتهاییام که بابام تو تلگرامِ و با ذوق برا مامانم جوک میخونه یا بهش عکس نشون میده و دو تایی کیف میکنن.
ایموجیِ ذوق مرگی :)
کمبود امکانات داریم اینجا :|
عاشق وقتهاییام که بابام تو تلگرامِ و با ذوق برا مامانم جوک میخونه یا بهش عکس نشون میده و دو تایی کیف میکنن.
ایموجیِ ذوق مرگی :)
کمبود امکانات داریم اینجا :|
کُلی پارچهی خال خالی
بالاخره به وقوع پیوست.
در پوست خود نمیگنجم :))
نیکولای عزیز حرف دل منو زدی.
بابا پرسید: «چند ماه بیمه رد شده برات؟» گفتم: «نمیدونم. چهار-پنج ماه» بابا لبخند زد. من بغض کردم. چهار-پنج ماه بیمه دارم و چهار-پنج ماه است که کیک نپختهام، بافتنی نبافتهام، هیچ مطلب جذابی ننوشتهام، کتاب جدیدی نخواندهام، پایاننامهام را درستحسابی پیش نبردهام، رمانم را تمام نکردهام، برای دوستانم نامه نفرستادهام، احساس مفید بودن و رضایت نداشتهام و درعوض از دستدادن تمام اینها، چهار-پنج ماه بیمه گرفتهام!
یه خواهش
لطف کنید این برنامه رو نصب کنید.
تو مترو به جای اینکه به قیافه هم دیگه نگا کنید،
سایتها و وبلاگهای مفید بخونید. :)
با تشکر
آر اس اس خوان دوست چندیدن و چند سالهی منه
خدا خیر بده اونی که اینو ساخته
اولین وبلاگی که توش خوندم یه وبلاگی به اسم مار ماهی بود اگه اشتباه نکنم. عجیب غریب بود. اما باعث شد وبلاگ خونی رو ادامه بدم.
خودم اولین وبلاگم برا سال ۸۷ بود که تا ۹۴ داشتمش.
بعد به دلایل شخصی پاکش کردم.
حالا بماند که این وسط بلاگفا خراب شد و کلی مطالبم حذف شد.
و همیشه هم دلخورم ازین بابت
اما خب دوستش میداشتم.
به قول سارا برای خوب نوشتن اول باید تا جایی که میشه فقط نوشت.
از هرچیزی
هرچقدر بیمفهوم ...
از جمله تفریحات سالمم خوندن وبلاگهاست.
وقتایی که فاصله گرفته بودم از وبلاگ و نوشتن، وبلاگارو که میخوندم، دلم پر میکشید.
ولی به هزار دلیل و بهونه به قول معروف میپیچوندمش
آیا اینجا ایموجی ندارد؟ :(
گاهی اوقات فقط دلت میخواد بنویسی
از ... از هر چیزی
درست و غلطش مهم نیست.
اینکه کجایی و در چه حالی مهم نیست.
مهم نوشتنِ و بس.
الان ازون وقتاست :)