وقتی تو آینه به خودم نگاه میکنم قیافم خود خود ثبت شرکت شده😐
دو هفته پشت هم یک روز درمیون دارم میرم ثبت شرکت
برای پسر آقای طالقانی
آقای شهید طالقانی لااقل یه کمکی برسون کار پسرت راه بیافته جان من
به راستی زل زدن بیفرهنگی و بیتربیتی محسوب میشه
زل نزنییییید اه
آره ...
ساندویچ کامل خوردم بدون عذاب وجدان
در عجبم بعد از تموم شدنش احساس پرواز داشتم
یه وقتا باید به خودت (به قول معروف) حال بدی :)
پله برقیهای مترو برای مردا بهشته
اینو میشه تو صورت تک تکشون دید
همیشه منتظرن
به حساب خودشون که میخوان احترام بزارن و حق تقدم رو رعایت کنن
اما تو دلشون چیا میگذره خدا میدونه
البته من هم ذرهای به حسشون پی بردم که چطور با شعف و (زیر چشمی) به خانمای جلوی خودشون نگاه میکنن.
بله من پی بردم
بهش میگن زِنای چشم!
نگاه نکنید.
هستن کسایی که خودشون کار می کنن و پول خودشونو در میارن و تا حالا از باباشون پولی درخواست نکردن و بازم باباشون ازشون میخواد که پولی که در میارنو پس انداز کنن و قناعت کنن؟
یا فقط تو این دنیا بابای من اینطوریه؟
جلل الخالق
تو راه که داشتم میومدم دفتر به حدی گرم بود داشتم محو میشدم
الان تازه حالم جا اومد
کاش یه منشیای چیزی کسی بود یه لیوان آب خنک میداد دستم
کی به مقامات بالا برسیم خدا میدونه
یه تصویر ساز شدن و نویسنده شدن تو فهرست آرزوهامه
که اینارو هم یادبگیرم
تکمیله D:
والا کی فکرشو میکرد من یه روزی کارای گرافیکی انجام بدم.
یا اینکه یه عمر تو ذهنم بود اگه قراره سر کار برم، کارم فرهنگی باشه و شد!
خدایا این دو تا هم درست بشه قول میدم دیگه دل بکنم D: