نشستم تو دفتر منتظر اومدن خونواده آقای رئیس برای تعیین شدن تکلیفم از این بلاتکلیفی

امیدوارم بیان برای برداشتن این همه بار از رو دوشم

حس میکنم یه روزه از یه بچه بدون مسئولیت، شدم رئیس بزرگ یه شرکتی که همه کارهاش به هم ریخته هست و من اومدن مرتبشون کنم.