امروز سارایی عمه تو بغلم خوابش برد
سارا خیلی شیطونه 
بعد از اینکه شیطونیاش شروع شد اولین باری بود که این همه آروم تو بغلم مونده بود
برام عجیب بود
خوابش میومد
درازش کردم رو دستام دیدم آروم چشماش رو بست و خوابید
من واقعا حس کردم تو بهشتم :)
خدایا چرا انقد این حس بچه دوست داشتن رو تو وجودم پرورش دادی آخه؟
آخر یه وقت دق می‌کنما
یا این حس رو برش دار یا ...