دیروز داشتم میرفتم کلاس
تو راه دو تا پسر جلو راه میرفتن. یکی هم پشت سرشون
و مطمئن بودم هیچ ربطی به هم ندارن
یکی از اون دو تا پسرا برگشت بره سمت مغازه که اونی که پشت سرشون راه میرفت شروع کرد به فحش (از نوع افتضاح) دادن.
من در چه حالی بودم؟
یک لحظه شوکه شدم و با بیشترین سرعتی که از خود دیده بودم، به راهم ادامه دادم.
فکرهایی که تو راه به سرم زد:
آیا قبلش اتفاقی افتاده بوده؟
آیا منو واقعا ندید اونجا که اینطور حرفهای زشت میزد؟
آیا داریم همچین کسایی؟
واقعا هستن کسایی که احتیاج به تیمارستان (به تمام معنا) دارن :\